«اخگر زندگانی»
نویسنده: فرانسیس اشکرافت
مترجم: ماندانا فرهادیان
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1401
460 صفحه، 190000 تومان
****
بله، درست خواندید؛ برق در بدن. اگرچه عموماً شنیدهایم که اگر جریان برق وارد بدن شود، به احتمال زیاد ما را راهی گورستان میکند، اما در این کتاب میآموزیم که بدن ما با برق کار میکند. برق در همهجای بدن ما هست و اگر این جریان الکتریسیته مختل شود، باز هم راهی گورستان خواهیم شد. فقط بدن ما هم نیست؛ بدن همۀ جانوران با برق کار میکند. در نتیجه، این نظریه را میتوان مطرح کرد که حیات با الکتریسیته رابطۀ تنگاتنگی دارد. اخگر زندگانی همان جرقههای الکتریکی است که دائماً در بدن رخ میدهند؛ در همهجای بدن.
طرفداران کتابهای علمی از مجموعۀ درخشان و کمنظیر «دانش معاصر» انتشارات فرهنگ معاصر باخبرند. این کتاب جزو همان مجموعه است و جدیدترین عضو آن و از جذابترینهایش، چراکه نویسندهاش، فرانسیس اشکرافت، دانشمندی ممتاز در عرصۀ زیستشناسی است. این اثر هم برای آشناکردن خوانندۀ عمومی با نقش الکتریسیته در فیزیولوژی تألیف شده است. خوشبختانه اشکرافت فقط یک دانشمند طراز اول نیست، بلکه نویسندهای درجهیک هم هست. به همین دلیل، این کتاب علمی بسیار شیرین، خواندنی و جذاب از آب درآمده است. عناوین مقدمه و دوازده فصل کتاب گویای خلاقیت نویسندگی اشکرافت است: «من الکتریسیتۀ بدن را به آواز میخوانم»، «عصر حیرت»، «منافذ مولکولی»، «عمل کردن از روی غریزه و انگیزۀ ناگهانی»، «حواست به شکاف باشد»، «با قلدری وارد عمل شدن»، «ماهیهایی که میلرزانند»، «در قلب ماده»، «مرگ و زندگی»، «دروازههای ادراک»، «همهجا مداربندی شده است»، «حواست باشد» و «درمان شوککننده».
وانگهی، عنوانهای زیرفصلها جذابترند: برای نمونه، «نُه آقایی که میپرند»، «هدیۀ هیتلر»، «جنگ سوپها و جرقهها»، «بزها چراغ راه شدند»، «قلب من تاپتاپ میکند»، «اسپرم توربو تقویتشده»، «پادشاه میوهها»، «عشق، مرا عاشق باش». اما از افسون این عنوانها عبور کنیم و برویم سراغ موضوع اصلی.
بیایید با وضعیت همین لحظۀ فعلی خودمان شروع کنیم. حالا که دارید این یادداشت را میخوانید، وامدار الکتریسیتهای هستید که در بدنتان جرقه میزند و جریان دارد؛ از مغز تا عضلات، در تکتک سلولهای بدنتان. اما دقیقاً در کجای سلولها؟ بهطور مشخص، در کانالهای یونی. همۀ فعالیتهای الکتریکی بدن توسط همین کانالها آغاز و تنظیم میشوند. هر موجود زندهای، از جمله انسان، از لحظۀ لقاح تخمک تا دم مرگ، با الکتریسیتهای سر پاست که کانالهای یونی بهراه میاندازند. همۀ حرکتها، ادراکات و حتی احساسات وابسته به آنهاست. در این کتاب مسائل فراوانی مطرح میشوند؛ برای نمونه، سازوکار قلب، مغز، حواس پنجگانه، درد و لذت، احساسات و عواطف، حافظه، خواب و بیداری، بیماریها، عملکرد حیوانات و فعالیتهای غیرارادی بدن. اما همۀ آنها از همین زاویه بررسی میشوند؛ فعالیتهای کانالهای یونی چگونه منجر به آن امور میشوند. به عبارت دیگر، دراین کتاب، با برق یک دور در بدن انسان میچرخیم و بخشهای مختلف آن را بازبینی میکنیم.
این موضوعات در سیری تاریخی بررسی میشوند، از دوران باستان تا دورۀ معاصر. این بررسی علمی از نوع موضوعی-تاریخی در قالب روایی جذابی ریخته شده است و به قول نویسنده: «این کتاب در اساس یک داستان پلیسی دربارۀ یک نوع پروتئینِ خاص، یعنی کانال یونی، است. از یونان باستان شروع میشود و تا خطِ مقدمِ پژوهشهای علمی امروزی میرسد. این داستان، تا حد زیادی یک داستان امروزی است. با اینکه اثرهای الکتریسیتۀ ساکن و رعدوبرق بر بدن را از قرنها پیش میدانستند، اما کانالهای یونی در همین چند دهۀ اخیر کشف شدند و عملکردشان آشکار شد و ساختارهای پیچیده، ظریف، و زیبای آنها را دانشمندان برای اولینبار دیدند. این کتاب همچنین ستایشی است از پروتئین محبوبِ من، پروتئینی که وقتی دانشپیشۀ جوانی بودم مرا مجذوب کرد و جذبهاش هرگز رهایم نکرئ؛ در تمام زندگیم عشق سوزانی به آن داشتهام.»
این موضوع جنبۀ کاربردی و درمانی مهم و گستردهای هم دارد. از آنجایی که بدن انسان با الکتریسیته کار میکند، پس الکتریسیته میتواند اثر درمانی هم داشته باشد. لذا در حالت نارسایی بدن، با کم و زیاد کردن الکتریسیتهاش، میتوان ناخوشیها و بیماریها را بهبود بخشید. خاصیت درمانی الکتریسیته بهقدری چشمگیر است که آن را از دوران باستان میشناختند. در آن روزگاران از روشهای طبیعی برای این مقصود استفاده میکردند؛ بهعنوان مثال، اژدرماهی را برای درمان بهکار میبردند. این ماهی برقدار را برای بیماریهای مختلف، به روشهای گوناگون و دفعات و زمانهای مختلف، به بدن بیمار وصل میکردند تا حالش را جا آورند. در دورههای بعدی هم از این نوع روشهای درمانی بود و گاهی حسابی جاروجنجال بهپا میکردند. مسلّم است که در این میان سروکلۀ عدهای شیاد هم پیدا شود و بخواهند از این آب گلآلود ماهی بگیرند و گاهی مرغ تخمطلا به چنگ آورند، مثل دکتر جیمز گراهام؛ همان دکتر تقلبی.
«جیمز گراهام بدنام یکی دیگر از اولین درمانگران با برق بود، کاملاً از قماشی دیگر و یک کارآفرین که باور داشت الکتریسیته جان تازهای به تمامی بدن میبخشد و همۀ نواقص فیزیکی را برطرف میکند. او در سال 1779 معبد سلامتی را در لندن باز کرد. دو مرد عظیمالجثه ملبس به یونیفورمهای پرزرق و برق و کلاههایی با لبۀ توری طلایی با رژه در اطراف لندن افتتاحیۀ معبد را اعلام میکردند و اطلاعیههایی پخش میکردند که در آنها با شور و حرارت از خوشیها و لذاید الکتریسیته و اثرهایش بر بدن آدمی تعریف و تمجید شده بود و جذابیتهایی را که میشد در معبد سلامتی تجربه کرد اعلان کردند. معبد سلامتی جامعۀ لندن را هم به خشم آورد و هم شگفتزده کرد. بهسرعت مشتریان ثروتمند و اهل مُد را جذب خودش کرد. بازدیدکنندگان با ورودیۀ دو شیلینگ و شش پنی میتوانستند به سخنرانیهای گراهام در باب سلامتی گوش کنند، از موسیقی لذت ببرند و از دکوراسیونهای مجلل، مبلمان گرانبها، و تابلوهای نقاشی جلف و بیبندبارانه به شگفت آیند. اما جاذبۀ اصلی لذتهای خارقالعادۀ الکتریکی بود – «اریکههای مغناطیسی» و وانهای الکتریکیِ بینظیر. شاهکار و گل سرسبدِ آنجا، «تختخواب آسمانی» برقیای بود که به ظرافت بسیار تزئین شده بود و تضمین داده میشد که نازایی و ناتوانی جنسی را درمان میکند. به گفتۀ گراهام «زنان نازا یقیناً پس از آنکه بهشدت از سرخوشیهای عشق هیجانزده شدند بارور خواهند شد». و بعضی از آن هیجانها الکتریکی بودند. «تختخواب آسمانی» با سه و نیم متر طول و دو و نیم متر عرض روی چهل ستونِ شیشهای عایق درخشنده قرار داشت و تشک آن با موی دم نریانهای انگلیسی و کاه گندم تازۀ شیرین مخلوط با روغن بَلَسان، برگهای گل سرخ، و گلهای اسطوخودوس پر شده بود. اما تازگی و غرابت این تختخواب در این واقعیت نهفته بود که آذرِ الکتریکیِ درخشانی از مشعلی که هایمن در هوا گرفته بود جریان داشت و در عرض تختۀ بالای سر تختخواب ترقترق صدا میداد که این عبارت را روشن میکرد: «بارور باش، زاد ولد کن، و زمین را پر ساز». این تختخواب را میشد به مبلغِ شاهانۀ شبی 50 پوند اجاره کرد...»
با همۀ اینها این معبد سلامتی، همانند بسیاری از شارلاتانبازیها، دولت مستعجل بود. الباقیِ ماجرای عاقبتبهخیر نشدن این دکتر قلابی و مرگ او را در فصل دوازدهم بخوانید، و نیز داستانهای جذاب دیگر. در کل، کسانی که به زیستشناسی، فیزیولوژی و پزشکی علاقمندند، در این کتاب چیزهای بسیاری خواهند آموخت و از آن بسیار لذت خواهند برد.
*دکترای فلسفه