گروه تعاملی الف - حسن مرادخانی:
فلسفه غرب در نگاه به جنگ بسیار متفاوت و خویشتنمحور است؛ به گونهای که جغرافیای جهانی را محدود به غرب کرده و سایر مناطق را ذیل منفعت و قدرت غرب تعریف میکند. مسئله جنگ و درگیری از ابتدای فلسفه غرب وجود داشته و با افرادی چون ویلهلم فریدیریش هگل با کتاب ارباب و بنده، نمود بیشتری پیدا کرد. همچنین تاریخ غرب مملو از جنگهای صلیبی، سی ساله مذهبی، درگیریهای خونین داخلی و گسترش آن در سطح جهانی با جنگ جهانی اول و دوم است. در سینمای هالیوود نیز فیلمهای بسیاری در ستایش جنگ و کشتار وجود دارد که نمونههای بارز آن را در فیلمهایی چون باشگاه مشتزنی، با دیالوگ معروف «- تا حالا دعوا کردی؟ - نه - پس چطور خودت را شناختی؟» و یا فیلم جدید اوپنهایمر با بازی کیلین مورفی که ستایش تمام عیاری از کشف بمب اتم و استفاده آن در هیروشیما و ناکازاکی میتوان مشاهده کرد.
«جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» زیربنای اصلی فسلفه امروز غرب را نسبت به دیگران تئوریزه میکند که این چارچوب مفهومی در بیان اندیشمندان غربی به صورت عریان تقریر شده است. چنین گفتمانی، جنگ و کشت و کشتار امروز را به فلسفه جنگ و درگیری تا آگاهی هگل میرساند که هدفی جز قدرت افسارگسیخته ندارد. نقطه عطفی که در جهان امروز و دوران گذار به عنوان بزنگاه تاریخی رخ داده است، جنگ اوکراین میباشد. این جنگ براساس فلسفه «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» ابعاد گسترده و حتی وحشتناکی مییابد که در صورت فقدان بزک رسانههای غرب، چهره واقعی آن نمایان میشود.
جنگ اوکراین در سطحی بالاتر به تقابل غرب و روسیه انجامیده است که تمام تحولات امروز و آینده را تحت تأثیر قرار میدهد. جنگ اوکراین به نوعی صرفاً یک جنگ نیست بلکه نمود عینی فلسفه «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» از نگاه غربی و خوی استکباری آن است. بنابراین تحلیلی که از فراسوی جنگ اوکراین ارائه خواهد شد براساس چارچوب مفهومی «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» است.
ابعاد فونکسیونال جنگ اوکراین
جنگ اوکراین مبتنی بر ابعادی فونکسیونال یا کاربردی طراحی شده است که هر چند با اقدام ویژه روسیه در اوکراین آغاز شد اما طراحی فونکسیونال آن در اندیشکدههای غربی پیشتر صورت گرفته بود. این ابعاد فونکسیونال پیشبرنده جنگ تا نقطهای است که چارچوب مفهومی «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» رعایت شده باشد. از اینرو، ابعاد فونکسیونال جنگ اوکراین را در چند محور اساسی میتوان تبیین کرد.
1-تسلیحات: میدان جنگ اوکراین بستر مناسب و گستردهای به وجود آورد تا غرب به آزمایش تسلیحات خود و ارزیابی تسلیحات روسیه بپردازد تا در صورت وقوع جنگ بزرگ، آمادگی خود را حفظ کند، که این مسئله نیز در سخنان دبیرکل ناتو پس از آغاز جنگ اوکراین با این مضمون که «جنگ اوکراین، ناتو را از مرگ مغزی نجات داد» و یا اشاره اورسلا فون درلاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا به «بیداری ژئوپلیتیکی اروپا» به وضوح قابل مشاهده است. اوکراین به میدانی برای تخلیه انبار تسلیحاتی غرب از تکنولوژیهای نسبتاً قدیمی تبدیل شده است که درصدد آزمایش توان غرب در مقابله واقعی با روسیه براساس طرح تجزیه آن که توسط سیاستمدارانی چون کاندولیزا رایس با این مضمون که «روسیه خیلی بزرگ است و باید تجزیه شود» مطرح شده بود، برآید. همچنین سنجش ماشین جنگی روسیه از مهمترین ابعاد فونکسیونال غربی است. علاوه بر این، فروش و تأمین بودجه توسط غرب و آمریکا از اهداف اساسی جنگ اوکراین بود که تا حدود زیادی انجام گرفت.
2-مدلسازی: ارزیابی قدرت روسیه در سه سطح نظامی، سیاسی و اقتصادی به صورت همزمان توسط سازمانهای غربی برای اتخاذ راهبردهای فونکسیونال انجام گرفت. هر چند در میدان عمل، روسیه با تمام تکنولوژی جنگی خود وارد نشد اما ارزیابی از توان و قدرت نظامی آن توسط اندیشکدههای غربی صورت گرفته و نحوه مقابله با آن در میدانی وسیعتر مدلسازی شده است. این نوع مدلسازی در پلتفرمی به نام هوش مصنوعی صورت میگیرد که در واقع آزمایشی برای اعتماد به هوش مصنوعی و تمرینی برای جنگ در این پلتفرم برای درگیریهای بزرگتر میباشد که در نهایت به تغییر جنگهای آینده در بستری پیچیده به نام جنگ فراهوشمند مبتنی بر هوش مصنوعی است. در این نوع مدلسازی، فناوری جنگی خود و دیگران مورد ارزیابی قرار میگیرد و با توجه به نقاط قوت و ضعف آن، آغازی برای طراحی و تولید فناوریهای جدید جنگی مهیا میکند.
3-تنظیمگری انسانی: براساس چارچوب مفهومی «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» تنظیمگری انسانی بیانگر رویکرد خاصی برای رسیدن به الگوی زیست هوشمند نه مبتنی بر کمیت بلکه کیفیت است که در آن اخلاق انسانی کاملاً محو میشود و صرفاً انسان ماتریالیستی ظهور میکند. از اینرو، غرب برای جامه عمل پوشاندن به فلسفه خود در جنگ اوکراین، از ابزاری با عنوان کنترل امنیت غذایی استفاده میکند. کنترل امنیت غذایی، انسانهای بسیاری را در سراسر جهان در معرض نابودی قرار میدهد که اصلاً قابل مقایسه با کشتههای بسیار اندک جنگ اوکراین نیست.
4-امنیت غذایی: کمبود غذا در دنیا به مسئله مهمی در زیست جهانی تبدیل شده است؛ به گونهای که برخی از کشورها به دنبال سرمایهگذاری در این زمینه بوده و برخی دیگر نیز با تمام توان درصدد خودکفایی در حوزه غذایی هستند. از اینرو، اقتصاد جهانی با همکاریهای گسترده در حال رنگ باختن میباشد و کشورها در حال بازگشت به خود و کنترل تهدیدهای ناشی از کمبود غذایی هستند. جنگ اوکراین به عنوان نقطه عطفی در مسئله امنیت غذایی بود که بسیاری از کشورهای غربی و شرقی را به شوک فروبرد. از آنجایی که بیش از 80 درصد از غلات جهان توسط اوکراین و روسیه تأمین میشد، آغاز جنگ اوکراین منجر به توقف صادرات غلات و شروع بحران غذایی در سراسر جهان شد. بنابراین با افزایش قیمت مواد غذایی و کمبود قابل توجه آن، غذا نیز همچون انرژی به مسئله راهبردی کشورها در سطوح مختلف داخلی و خارجی بدل گردید. امینت غذایی از زوایه نگاه فونکسیونال و اصرار غرب برای پیشروی ناتو به سمت شرق و جنگ اوکراین به عنوان نتیجه عینی آن، بحران غذایی را در لایههای زیرین زیست انسانی تسری بخشید تا چارچوب «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» در قالبی متفاوتتر و با تلفات انسانی بیشتری به منصه ظهور برسد.
5-انرژی: جنگ اوکراین نشان داد که با وجود تمام انرژیهای جدید از مشتقات هستهای و اتمی، هنوز هم از اهمیت نفت و گاز در معادلات جهانی کاسته نشده است. تحریم روسیه توسط اروپا و آمریکا از قِبل جنگ اوکراین و توقف صادرات گاز روسیه به اروپا، توازن بازار انرژی جهانی را دگرگون ساخت؛ به گونهای که بازارهای جایگزین در راهبردهای سیاست خارجی کشورهای اروپایی از اولویت برخوردار شدند. از مهمترین اهدافی که غرب و آمریکا در راستای تغییر بازارهای انرژی جهانی دنبال میکنند، انزوای ژئوپلیتیکی روسیه و تجزیه آن از درون میباشد تا جنگ اوکراین به بهداشت جهانی در زمینه ژئوپلیتیک روسیه منتهی گردد.
6-کریدورها: به تبع افزایش اهمیت انرژی و بازارهای جایگزین برای صادرات روسیه، کریدورها نقش اصلی در انتقال انرژی را بازی میکنند. از اینرو، مسیرهای انتقال و شاهراههای مواصلاتی به عنوان اهرم فشاری در دست کشورهای مبدأ تا مقصد عمل میکنند که میتوانند سیاستهای کشورها را تحت تأثیر قرار دهند. مهمترین کریدورهایی که در حال حاضر با مسئله انرژی و راههای مواصلاتی پیوند خوردند، کریدورهای جنوب به شمال، شرق به غرب، یک جاده-یک راه، بصره- جیحان هستند که جایگزینی برای کریدورهای روسی شدند. بنابراین کریدورهای جدید در راستای چارچوب تحلیلی فونکسیونال، مرگ و حیات کشورها را جابجا کرده و یا شدت و ضعف بخشیدند. باید در نظر داشت که کریدورها، صرفاً راههای مواصلاتی نیستند بلکه در کنار راه ارتباطی، مسائلی همچون خطوط لوله نفت و گاز، انتقال منابع معدنی، فیبر نوری و.. را نیز شامل میشود.
نظم جدید
نظم جدید جهانی که در ادبیات سیاست بینالملل امروز جایگاه ویژهای یافته است و اکثر رهبران و سیاستمداران دنیا از منظر خودشان به این مهم میپردازند؛ دارای یک ویژگی اساسی و مشترک در میان تمام نظریههاست که فروپاشی نظم کنونی و ساخت نظم جدید در محور آن قرار دارد و مسیر دستیابی به چنین نظمی از طریق جنگ امکانپذیر است. از اینرو، اهمیت جنگ در ادبیات بینالملل همچون گذشته حفظ شده است و مباحث حقوق بشری و تلاش برای صلح در ادبیات غربی را به طنزی تاریخی بدل نموده است.
براساس قاموس فکری غربی مبتنی بر «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی»، فروپاشی نظم جدید از طریق جنگ حاصل میشود و فونکسیونال آن میتواند منتهی به یک نظم جدید گردد. فارغ از نوع نظمی که در آینده شکل خواهد گرفت، مسیر رسیدن بدان نظم از اهمیت خاصی برخوردار است؛ به گونهای که در چارچوب «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی»، پالایش ذهنها و جسمها در اولویت چنین بهداشتی قرار دارد اما بهداشتی که با حذف انسانها در روند جنگها و تغییر ذهنها از قِبل چنین جنگهایی مدنظر است. برای دستیابی به نظم جدید از نگاه فونکسیونال چنین به نظر میرسد که غرب تمام ابزارهای نرم و سخت خود را در راستای نظم جدید با انسانهای جدید و با توجه به کمبود منابع، با جمعیت جهانی کمتر به کار بسته است تا بتواند نظم موردنظر خود را ساختاربندی کند. از اینرو، نقاط حساسی که چنین نظمی بر محور جنگ ایجاد میکنند در قالب فونکسیونال بیان میشود.
1-محور شمال- جنوب: این کریدور در سال ۲۰۰۱ به عنوان یک کریدور تجاری جدید برای تقویت ارتباطات اقتصادی بین هند، آسیای مرکزی و اروپای شرقی مفهومسازی شد. موافقتنامه راهگذر حملونقل بینالمللی شمال - جنوب در شهریور ماه ۱۳۷۹ ه.ش در سن پترزبورگ به امضای وزیران حملونقل سه کشور ایران، هند و روسیه رسید. راهگذر شمال – جنوب (NOSTRAC) در سال ۱۹۹۳ متعاقب برگزاری اجلاس کمیسیون اروپا وزیران حملونقل کشورهای عضو، علاوهبر راهگذرهای شمالی، مرکزی و جنوبی شاهراه ترانزیتی موسوم به راهگذر ترانزیتی شمال – جنوب (NOSTRAC) را معرفی کرده و به تصویب رساندند . در خردادماه ۱۴۰۱ نخستین محموله ترانزیت چندوجهی از مبدأ روسیه به مقصد هند از طریق ایران ارسال و کریدور شمال-جنوب بعد از سالها مذاکره و رایزنی فعال شد.
این مسیر مهمترین حلقه تجارت بین آسیا و اروپا است که مسافت ۱۶ هزار کیلومتری حمل بار از طریق کانال سوئز را با یک مسیر ۷ هزار کیلومتری جایگزین کرده و در مقایسه با مسیرهای سنتی از نظر مسافت و زمان تا ۴۰ درصد کوتاه تر و از نظر هزینه تا ۳۰ درصد ارزان تر است. راهگذر شمال – جنوب یکی از مسیرهای مهم ترانزیتی در آسیای میانه است و کشورهای در مسیر این راهگذر هر یک با تشکیل اتحادیه و انعقاد قراردادهای همکاری در رقابتی همهجانبه به توسعه و تجهیز بنادر، جادهها، ترمینال و مسیرهای ریلی خود میپردازند.
2-محور شرق- غرب: راه زمینی جاده ابریشم از چین و کشورهای جنوب شرقی آسیا شامل اندونزی و ویتنام آغاز میشود و با عبور از کشورهای هند، پاکستان، آسیای میانه، ایران و ترکیه در آسیا امتداد و تا کشورهای اروپای شرقی و ایتالیا ادامه مییابد. همچنین راه دریایی جاده ابریشم نیز از آسیای جنوب شرقی شروع شده و در ادامه از اقیانوس هند، شرق آفریقا، دریای سرخ، و با عبور از کانال سوئز، دریای مدیترانه تا ایتالیا و اسپانیا ادامه مییابد.
کریدور شرق به غرب همان جاده ابریشم قدیمی است که یکی از قدیمیترین شبکه راهها با قدمتی بیش از ۲۰۰۰ سال است که اتصال قاره اروپا و آسیا را از طریق ایران برقرار میکند. کریدور شرق به غرب با داشتن شش مسیر مختلف، حملونقل کالاها را از طریق ایران به کشورهای آسیای میانه، خاور دور، شرق آسیا و آسیای جنوب شرقی، اروپا و آفریقا را امکانپذیر میکند.
3-یک جاده- یک کمربند: این کریدور یک طرح سرمایهگذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۷۰ کشور جهان و سازمانهای بینالمللی و توسعه دو مسیر تجاری«کمربند اقتصادی راه ابریشم» و «راه ابریشم دریایی» است که در مرکز سیاست خارجی شی جین پینگ دبیرکل حزب کمونیست چین و رهبر عالیمقام این کشور قرار دارد. او این استراتژی را اولین بار در جریان یک سفر رسمی به قزاقستان در سپتامبر ۲۰۱۳ معرفی کرد. پشتوانه این طرح قدرت صنعتی اقتصاد چین و توان سرمایهگذاری آن است. این طرح میتواند به همراه قدرت نظامی چین، به هژمونی این کشور در آسیای شرقی بینجامد و در نهایت با تفوق بر مسیرهای تجاری خشکی و آبی اوراسیا، چین را به سوی قدرت برتر در اقتصاد جهانی رهنمون کند.
در حوزه ریلی، بر اساس طرح اولیه جاده ابریشم، قرار بود مسیر خطآهن از چین تا آسیای میانه، ایران، آذربایجان، گرجستان و از آنجا به سمت روسیه یا ترکیه و در نهایت اروپا باشد. اما در دسامبر ۲۰۲۰، نخستین محموله باری قطار ترکیه در مسیر اروپا به آسیا، بدون گذشتن از ایران و با عبور از گرجستان، آذربایجان، دریای خزر (با کشتی) و قزاقستان به شهر شیآن چین رسید.
4- کریدور فاو: بندر بزرگ فاو یکی از بزرگترین پروژه های عمرانی بزرگ عراق است که عراقی ها روی آن سرمایه گذاری کلانی کرده اند. بندری که می تواند تحول بزرگ اقتصادی در عراق ایجاد کند و رقیبی جدی برای بنادر جبل علی در امارات متحده عربی، مبارک در کویت و دوحه در قطر باشد. چون این بندر در منتها الیه غربی ساحل خلیج فارس واقع شده و از یک موقعیت ژئوپلتیکی ممتاز برخوردار است، اهمیت بسیاری دارد. این بندر می تواند دسترسی شرکت ها و کشورهای صادرکننده کالا به بازار اروپا را آسانتر کند و رقیبی جدی برای کانال سوئز باشد. به این ترتیب که کالا به این بندر برسد و از راه زمینی به ترکیه و از آنجا به اروپا فرستاده شود. همچنین از غرب عراق بازارهای شرق دریای مدیترانه را نیز پوشش دهد. این پروژه عظیم در سال 2010 آغاز شد، اما طی سال های اخیر و با افزایش درآمدهای نفتی عراق، تمرکز بر آن افزایش یافت و در سال 2022 دولت عراق برای تکمیل آن 400 میلیون دلار در نظر گرفت. طبق این طرح، بندر فاو در جنوب عراق به مرزهای شمالی متصل خواهد شد تا از آنجا به بندر جیهان در ترکیه متصل شود. بر اساس این طرح اتوبان و خط ریلی احداث خواهد شد. در حال حاضر از بصره به موصل اتوبانی چهار بانده وجود دارد که از دهه هشتاد میلادی احداث شده است. قرار است از بندر فاو به بصره نیز اتوبان احداث شود که فاز اول آن به طول 52 کیلومتر احداث شده و به یکی از جاده های اصلی وصل شده است.
نتیجهگیری
جنگ اوکراین به عنوان مقدمهای در زمینه شکلگیری نظم جهانی جدید در قالب فرضیهای با چارچوب مفهومی «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» تعریف میشود که از سوی غرب تئوریزه شده است و چهره واقعی دموکراتیک و لیبرال دموکراسی غربی را نشان میدهد. ابعاد فونکسیونال این جنگ با توجه به گزارههای موجود مواردی از جمله تسلیحات، مدلسازی، تنظیمگری انسانی، امنیت غذایی، انرژی و کریدورها را شامل میشود که نتیجه چنین فرآیندی به مسئله کریدورها و اهمیت آن در ساختار نظم جدید جهانی منتهی میگردد.
از اینرو، فراسوی جنگ اوکراین با مدل غربی «جنگ، آن یگانه شیوه بهداشت جهانی» میتواند زیربنای تحولات آینده جهان را تحت تأثیر خود قرار داده و مسیر نظم جهانی را مختل کند. پایه بنیادین چنین نظمی در فضای تخریب جهانی پیش میرود تا بتوانند اندیشه لیبرال دموکراسی غربی را با چهره جدیدی نمایان سازند. هر چند منابع قدرت شرق به لحاظ ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی از غرب پیشی گرفته و مختصات جنگها و نظم آینده را کاملاً دگرگون کرده است. از اینرو، جنگ اوکراین با پیشفرضهای غربی که مورد اشاره قرار گرفتند، مقدمهای برای تغییر بزرگ و اساسی در آینده نزدیک خواهد بود که بسیاری از منابع قدرت غرب تضعیف خواهد شد.