این حجم از هجمهها و حملات پردامنه علیه شهرداری تهران که در روزهای اخیر شدت گرفته، نشان از پروژهای سازمانیافته و هدفمند برای تخریب شهرداری و شخص علیرضا زاکانی دارد نه نقد. البته که شهردار تهران و دستگاه متبوعش مبرا از انتقاد و خطا نیستند و این نوشتار هم در مقام دفاع از او نیست اما بهدلیل سویههای تخریبی جریان شکلگرفته اخیر باید به نگاه سیاسی و آفتزایی اشاره کرد مانع از مطرحشدن انتقادات مبنایی و واکاوی مسائل مورد مناقشه در اداره کشور میشود.
در روزهای اخیر آنچه که بیشتر زیر ذرهبین رفته و کار را به تخریب شخصیتی و هتاکی کشانده، موضوع قرارداد شهرداری با شرکتهای چینی برای واردات اتوبوس، تاکسی برقی و واگنهای مترو است؛ قراردادی که بنا بر روایت منتقدین با یک شرکت ساختمانی منعقد شده و همین مسئله تفاسیری را در خصوص بهرهمندی برخی از رانت موجب شده است. هر چند که در این رابطه شهردار تهران توضیحاتی را ارائه و با رد ادعای مخالفین و بیمبنا خواندن آنان، قاطعانه از در جریان قرارگرفتن نهادهای نظارتی و امنیتی، وزارتخانههای مربوطه و بانک مرکزی سخن گفته و انتشار و شفافسازی مفاد قرارداد را بهدلیل موانعی چون تحریمها ناممکن دانسته اما فارغ از این مباحث و جدل طرفین، آنچه که بیشتر خودنمایی میکند مناقشاتی سطحی و آلوده به هتاکی است که ریشه در نگاه سیاسی و سیاسیکاری افراد دارد.
در همین فقره مشاهده شد که پس از مطرحشدن شائبهها پیرامون قرارداد منعقده و واکنشها به آن، جریانی در شبکههای اجتماعی و علیالخصوص در توئیتر شکل گرفت که بر تخریب شخصیتی و فاسد جلوهدادن افراد متمرکز بود و بهجای تلاش برای کشف حقیقت و حتی وادار کردن مسئولین مربوطه به پاسخگویی، مباحث سیاسی و تخریب جناح رقیب ارجحیت یافت. عمده منتقدین که نزدیک به اصلاحطلبان و هواداران دولت گذشته بودند با زشتترین تعابیر به نتیجهگیری و صدور حکم علیه اصولگرایان پرداخته و حتی وزیر ارتباطات دولت دوازدهم هم که نشان داده از افق دید بسیار محدودی برخوردار است، با صفات سخیفی به هجمه علیه برخی نمایندگان مجلس روی آورد که صرفاً به ایراد توضیحات پیرامون شائبههای مطروحه پرداخته بودند.
این مسائل از یک بیاخلاقی نهادینهشده و سیاسیکاریهای معیوبی حکایت میکند که مثل آفت بر پیکره عرصه سیاست در ایران افتاده و در حال انهدام پایههای آن است و محدود به اتفاقات اخیر و هجمه اصلاح طلبان و اعتدالی ها به اصولگرایان هم نمی شود . چه بسیار مواردی که از جناح اصول گرایی این بی اخلاقی ها علیه رقیب مشاهده شده، حال آنکه میتوان در فضایی به دور از برچسبزنی و اتهامافکنی علیه رقبا و متصفکردن دیگران به صفات زشت، در جهت باز کردن گرههای عرصه سیاست و تنویر افکار عمومی قدم برداشت. این فقره اخیر و دیگر مواردی که در ایران به وفور یافت میشود، حاکی از فقدان انصاف، اخلاق و ارجحیت مطامع سیاسی بهجای منافع ملی است و آنچه که مهم بوده، تخریب رقبا حتی بهقیمت انحراف افکار و تخریب اذهان بهمنظور ماهیگیری از آب گلآلود است. چنین جریانسازیهایی بدون برخورداری از سویههای انتقادی، آنهم از سوی جریانی که کارنامهاش هنگامه زمامداری قدرت و اداره پایتخت چندان پربار نبوده نشانهای است از مواجهه با پروژهای تخریبی؛ آنهم با چشمانی بسته و با استدلالهایی سست در جهت تنگکردن عرصه بر رقبای سیاسی خود و تخریب وجهه آنها.