در هر دوره از انتخابات ریاست جمهوری به خصوص طی روزهایی که تبلیغات نامزدها در جریان است یک پرسش، مستقیم و غیر مستقیم از نامزدهای این جایگاه مطرح می شود: برنامه شما چیست و برای مشکلات اقتصادی چه راهکاری دارید؟ ناتوانی نامزدها از دادن پاسخ به این پرسش به منزله نقطه ضعفی بزرگ قلمداد می شود اما کمتر درباره معنای برنامه ای که گفته می شود یک رئیس جمهور باید برای اداره کشور داشته باشد صحبت شده است.
پرسش از این برنامه به صورت کلی و منطقی درست و بجاست و نامزدهای ریاست جمهوری نباید در بیان سخنان خود با مردم به طرح دوباره مشکلات بپردازند. مشکلات را مردم بهتر از نامزدها می دانند چرا که اگر نامزدها از این مشکلات صرفا «خبر» دارند و مطلع اند اغلب مردم آن را به تمام وجود حس می کنند . با این حال آیا برنامه داشتن رئیس جمهور به معنای دانستن راه حل های تمام مشکلات و ارائه راهکارهای حل آن - آن هم مشکلاتی که بعضا چند دهه تداوم داشته- در مدت زمانی کوتاه است؟! مشکلاتی که چند رئیس جمهور قبلی نیز طی چند دهه از پس آن بر نیامده اند؟!
آیا برنامه داشتن رئیس جمهور یعنی او باید چیزهایی جدید در آستین داشته باشد و ناگهان بخواهد آن ها را بیرون بیاورد و مردم را شگفت زده کند؟!
آیا این انتظار، خودش نامزدها را به ورطه سردادن وعده های ناشدنی نمی کشاند؟!
اساسا در ساحت سیاست ایرانی که احزاب درست و درمانی وجود ندارند که در همه روزهای سال به این موضوعات فکر کنند و تیم تحقیقاتی که به این موضوعات بیندیشند غایب است و سیاست به شکل موسمی و صرفا در رقابت های انتخاباتی معنا دارد این انتظار آن هم به این سفت و سختی آن تا چه حد واقع بینانه است؟!
البته که در برخی حوزه ها که مستقیم به اراده و طرز فکر رییس جمهور و همراهانش باز می گردد می توان انتظار داشت نامزد ریاست جمهوری شفاف و روشن بگوید در این حوزه ها می خواهد چه کند. مثلا آیا موافق فیلترینگ موجود اینترنت و فضای مجازی است یا خیر، وضعیت را در صورت رای آوردن تغییر خواهد داد. هرچند حتی در این زمینه ها نیز رئیس جمهور نمی تواند فراتر از قوانین موجود و خودسرانه عمل کند اما دستکم می تواند چیزهایی روشن و مشخص درباره موافقت و مخالفتش بگوید و اینکه می خواهد با توجه به قوانین در این حوزه چه کند که تغییراتی حاصل شود. اما درباره سایر مشکلات بزرگ و پیچیده نظیر ناترازی ها در حوزه های مختلف اقتصادی یا نابرابری های گسترده چنین نیست که از نامزد ریاست جمهوری انتظار داشته باشیم که او کلیدی از جیبش دربیاورد و بخواهد بعد از ورود به پاستور آن را در قفل همه این مشکلات بیندازد و تمام! و اگر چنین کلیدی را به مردم نشان نداد پس او نمی تواند کاری از پیش ببرد! به یاد داشته باشیم صرف اداره امورات روزمره جاری کشوری 80 میلیونی و پهناور بدون در نظر گرفتن اقدامات توسعه ای و حل چالش های مزمن یاد شده نیز خودش کاری است کارستان.
متاسفانه چنان برنامه و شاه کلیدی که قفل همه مشکلات را باز کند وجود ندارد و هر کس مستقیم و غیر مستقیم ادعا کند با چند اقدام ساده می توان چنین کرد حتما از صداقت بی بهره است.
برخورد واقع بینانه این است که از نامزدها بخواهیم بگویند از نظر آنان مهمترین مشکل کشور چیست و آنان با توجه به اولویت بندی ها به طور نسبی بگویند در صورت در دست گرفتن قوه مجریه تا چه میزان این مشکل را برطرف خواهند کرد. قرار نیست یک رئیس جمهور به تنهایی و طی چند سال «همه» مشکلات تاریخی و ریشه دار را با درآوردن یک کلید از جیبش حل کند. رجل سیاسی، سوپرمن نیست. او باید با تمرکز بر روی یک مشکل بزرگ بتواند پس از چند سال یا آن را کاملا حل کند یا به سمت بهبود کامل هدایت کند. صدالبته چنین برخوردی به دلیل فرهنگ سیاسی غلط موجود جاذبه ای برای رای دهندگان سرخورده و به حق متوقع که سال به سال مشکلاتشان بیشتر و عمیق تر شده ندارد اما بدبختانه تنها راه درست برخورد با مشکلات در پدیده های انسانی و اجتماعی است که راه حل شان ذاتا تدریجی و توام با آزمون و خطاست.
اگر چنین نگاهی در همه روسای جمهور وجود می داشت طی چند دهه و به تدریج افق روشنی پدیدار می شد و خبری از سرگردانی در مداربسته وعده های بی سرانجام هم نبود.