خانواده واژهای است که از کودکی با آن آشنا هستیم و معنای آن را همیشه حس کردیم اما تابهحال ارزش آن را نفهمیدیم مثل نعمت سلامتی یا امنیت که تا زمانی آنها را از دست ندهیم قدر آنها را نمیدانیم. شاید اگر به مراکز پرورش کودکان بیسرپرست سری بزنیم ارزش خانواده را بهتر درک کنیم. در حال حاضر مردم کشور ما نیز ارزش خانواده را بهدرستی درک نکردهاند و از خطرات نابودی این نهاد ارزشمند آگاهی ندارند. این موضوع را میتوان با استناد به آمار تعداد طلاق و ازدواج در این چند سال بهخوبی مشاهده کرد چراکه مفهوم خانواده با ازدواج گرهخورده است.
ازدواج به هنگام و پایدار است که وجود خانوادههای بانشاط و سرزنده را تضمین میکند. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران ازدواجها از سال ۹۰ تا ۹۷ روند کاهشی داشته است و با کاهش ۳۰۰۰۰۰ ازدواج به ۵۵۰ هزار ازدواج رسیده در حالی که میزان طلاقها نیز روند مساعدی را نداشته است و از حدود ۳ طلاق به ازای هزار زن متأهل در سال ۱۳۶۵، به حدود ۸ طلاق در سال ۱۳۹۵ افزایشیافته است.
ازآنجاکه بنیان خانواده با طلاق دچار فروپاشی میشود برای حفظ این نهاد نیاز است که سیاستگذاران نسبت به تعیین برنامههای حمایت از خانواده اهتمام بیشتری بورزند. همچنین باوجود ارزش و جایگاه نهاد خانواده در فرهنگ ایرانی ضروری است توجه شود که چرا ثبات و پایداری خانواده ایرانی تحتالشعاع قرارگرفته است.
با توجه به آمار هرچه جلوتر میرویم با ورود فرهنگهای وارداتی و تاثیرگزاری آن بر تصمیم گیران و سیاست گزاران شاهد افزایش طلاق و [۱] تزلزل نهاد مهم خانواده هستیم. اگر به تجربه سیاستهای فمینیستی چند صدساله کشورهای غربیها نگاه کنیم بهخوبی میتوانی خطرات دوری مادر و پدر از نهاد پرمهر خانواده را تشخیص دهیم. به استناد تحقیقی در انگلستان که در پایگاه اینترنتی روزنامه دیلی تلگراف منتشرشده است نشان میدهد که زنان تحت تأثیر فشار کاری قرار میگیرند و این میتواند باعث مریضی و ناتوانی آنها شود.(۲) این تنها یکی از آسیبهای حاصل از این نوع سیاستها است از دیگر آثار این سیاستها میتوان به ابتذال و خیانت آشکار زنان اروپایی اشاره کرد، طبق نتایج نظرسنجی موسسه IFOP در پنج کشور آلمان، فرانسه، بریتانیا، ایتالیا و اسپانیا با جامعه آماری زن بالای ۱۸ سال نشان میدهد، ۳۷ درصد زنان اروپایی آشکارا خیانت میکنند.(۳)
علیرغم آسیبهای که کشورهای غربی از سیاستهای فمینیستی دیدهاند، متوجه تهدید نسلی و کاهش فرزند آوری شدهاند برای مثال طبق گزارش دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس کشور آلمان یکی از همین کشورها است که نرخ بسیار پایین موالید را خصوصاً بین سالهای منتهی به سال ۲۰۰۰ و چند سال بعدازآن تجربه کرده است و این نرخ در سال ۲۰۱۳ به پایینترین حد خود رسید همچنین در سال ۲۰۰۴ میزان طلاق در این کشور به بالاترین حد خود رسید. این آمار آلمانیها را به سیاستهایی مانند «مدل تأمین مخارج مردانه» و «قانون حمایت از مادران» برای تأکید بیشتر بر نقش مراقبتی زنان از فرزندان رساند.(۴)
علاوه بر کشور آلمان کشورهای حوزه اسکاندیناوی ( سوئد، نروژ، فنلاند و دانمارک) نیز که عموماً به دلیل سیاستها و استانداردهای بالای حمایت از خانواده و سطح رفاه مطلوب، شهرت دارند سیاستهایی مانند برنامه مرخصی والدین را تدوین میکنند که به والدین شاغل امکان میدهد زمان بیشتری را با فرزند خود سپری کنند.(۵)
از آنجاکه کشور ایران نیز با خطر تزلزل خانواده و کاهش فرزند آوری و جمعیت روبهرو است برای حفظ نهاد باارزش خانواده مسئولان و تصمیم گیران باید اهتمام بیشتری بورزند و از تجربه اشتباه کشورهای غربی درس بگیرند و سیاستهایی را اتخاذ کنند که بافرهنگ اسلامی و ایرانی هماهنگ باشد.
قوانین و سیاستهایی خوبی همچون «تسهیل ازدواج جوانان» و «افزایش مرخصی زایمان» در کشور وجود دارند که بعداز سالها هنوز اجرانشدهاند و یا «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» که تا به امروز تصویب نشده است در کشور وجود دارند بااینحال هنوز بعضی از مسئولان در عوض پیگیری تصویب و اجراشدن این قوانین به موضوعاتی نظیر ورزشگاه رفتن و موتورسواری زنان میپردازند.
در حال حاضر به استناد آمار کشور ایران ازنظر میزان طلاق و ازدواج در جایگاه مناسبی نیست و این موضوع میتواند در سیاستهای اقتصادی و سیاسی ایران در آینده بسیار تأثیرگذار باشد. نهادها و مسئولین مرتبط با این موضوع مانند فراکسیون زنان مجلس، معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و وزارت ورزش و جوانان نباید از اولویت جایگاه خانواده در سیاستگذاریها غافل شوند و به حواشی بپردازند.
همچنین اهمیت دارد که تصمیم گیران کشور از اتخاذ سیاستهای ناسازگار و فمینیستی که ماهیتی ضد خانواده دارد اجتناب کنند. چراکه این سیاستهای نخنما در کشورهای مروج آن نیز سبب فروپاشی بنیان خانواده شده است. بنابراین این کشورها نیز نسبت به تبعات این برنامههای ضد خانواده مطلع شدهاند و درصدد اصلاح آن برآمدهاند. در همین راستا سیاستهای حمایت از خانواده را در پیشگرفتهاند؛ اما جای سؤال است چه دلیلی دارد که برخی سیاستگذاران در ایران در عوض حمایت از خانواده با دنبالهروی از برنامههای ضد خانواده، اساس این نهادِ تمدنی را نشانه گرفتهاند؟
منابع:
[1] http://yon.ir/o5C5i
3http://yon.ir/Fgr0z
4http://yon.ir/rHW8r
5http://yon.ir/k1OAa