1- سه سال پيش برگزاركنندگان كنفرانس امنيتي مونيخ دو سؤال مطرح كردند و شركت كنندگان را ملزم به پاسخگويي به اين دو سؤال نمودند.اين دو سؤال كليدي آن بود؛ «چرا جريان ثروت و قدرت از غرب به شرق منتقل شده است؟ چطور ميشود اين مسير را تغيير داد؟»
حوادث سه سال اخير نشان ميدهد اين جريان تشديد شده است. جهان به سرعت به سمت چندجانبهگرايي و چندقطبي پيش ميرود . ايران، روسيه، چين، هند و ...جزء اقطاب اين قدرت هستند و گريزي از اين روند پرشتاب نيست.
استراتژيستهاي غرب معتقدند جنگ روسيه فضايي ايجاد كرده است كه ايران مي تواند از فشار تحريمها بكاهد و در يك فضاي تنفسي و نگرش نو به سياست خارجي، تحريمها را دور بزند . غير از روسيه ، چين هم ميتواند در آفرينش چنين فضايي مشاركت كند.
امسال كنفرانس مونيخ بدون دعوت از مقامات ايران برگزار شد. برگزاركنندگان؛ ايران و روسيه را در يك كفه قرار دادند. از مقامات دو كشور براي اين كنفرانس دعوت نكردند.
اين رويكرد نشان ميدهد آنها براي پاسخ به آن دو سؤال به بيراهه مي روند.
لذا به جاي دعوت از مقامات ايران از چند دلقك بيهويت سياسي دعوت كردند و آنها هم به نمايندگي از آمريكا و غرب ،خواستار تحريم بيشتر و فشار سياسي و نظامي عليه ملت ايران شدند.
معلوم شد در كنفرانس مونيخ به جاي رهيافت به سوي امنيت، به دنبال راهبرد براي جنگ و جنگطلبان هستند.
2- انتقال بساط دروغزني و فريب سعودي اينترنشنال از لندن به واشنگتن نشان ميدهد يك خانهتكاني و اسبابكشي در اتاق جنگ نرم دشمن و نيز راهبرد رسانهاي غرب عليه ايران دارد صورت ميگيرد و شروع آن را از اين انتقال ميشود رصد كرد.
برخي كارشناسان رسانهاي غرب معتقدند ، اپوزيسيون ايران طي چهار دهه گذشته يك هزينه سنگين روي دست آمريكا و شركايش گذاشته بدون اينكه دستاوردي داشته باشد.
تجزيهطلبها در فتنه اخير جز تحريك ملت براي يكپارچگي و اتحاد بيشتر كاري نكردند!
آنها ميگويند پروژه پرچمسوزي ، قرآنسوزي ، حمله شعائر اسلامي و هتك حرمت قرآن معلوم نيست براساس چه تحليل و فهمي از نوع براندازي در فتنه پاييز عملياتي شد؟!
پرسش كليدي ديگر آن است كه ؛ چرا اپوزيسيون نميتواند بدنه اجتماعي خود را حداقل به اندازه يك هفته در كف خيابان حفظ كند. اما انقلاب بيش از 44 سال است بدنه اجتماعي خود را در كف خيابانهاي تهران، شهرستانها حتي روستاها حفظ كند به طوري كه هيچ كاستي نپذيرد!؟
آنها اكنون در حال پيدا كردن پاسخ اين پرسش هستند و پيش خود گفتند ؛ پاسخ به اين پرسش ها را نمي شود در كنفرانس مونيخ پيدا كرد. بايد در اتاقهاي دربسته جنگ نرم و جنگشناختي ، آن هم به صورت سرّي و به كلي سرّي جستجو كرد!
3- مقام معظم رهبري در ديدار مردم آذربايجان شرقي ضمن به رخ كشيدن غلبه صداي ملت ايران به صداي دشمن در داخل، يك پرسش مهم را مطرح كردند و آن اينكه؛ «ميگويند نظام رو به قهقراست و به بنبست رسيده است. اگر اين ادعا درست است چرا اينهمه براي زمين زدن آن هزينه ميكنيد.» اين پرسش را به پرسشهاي فراوان ديگر بايد افزود. پاسخ به اين پرسشها فقط يك نقطه پاياني دارد و آن اينكه دست از خصومت با ملت ايران برداريد. اين درست چيزي است غرب نمي تواند به آن اعتراف كند و همچنان به اشتباهات محاسباتي خود ادامه ميدهد.
4- ايران قوي هر روز به شكلي در جهان رخنمايي ميكند. گفتمان ايران قوي روز به روز در ايران عميقتر ميشود.
امروز سه دستور فوري روي ميز آمريكاييها قرار دارد:
الف- جلوگيري از تداوم فعاليتهاي هسته اي ايران
ب- ممانعت از بسط و توسعه قدرت نظامي ايران
ج- اخلال در توسعه نفوذ ايران در منطقه
اين سه دستور نشان ميدهد دشمن ميداند ما نه در حال «قهقرا» هستيم نه به «بنبست» رسيديم. بلكه خود دشمن است كه در معناي اين دو مفهم كليدي كه از آن بوي «زوال» در اقتدار غرب به مشام ميرسد ، دست و پا ميزند.